اسلایدر

«دیو چو بیرون رود فرشته درآید.» - بردبری
سفارش تبلیغ
صبا ویژن



«امام آمد!» این بود خوشایندترین مژده‏ی زمستان پنجاه و هفت. این بود نویدی گواراتر از بهار، که سرمای بهمن‏ ماه را به گرمی روزهای شهریور پیوند می‏زد و طعم خوش سیب‏های تجلّی را به حلق درختان خشک می‏چشاند.


با آمدنش، بهار خانه‏ هامان را در زَد و شکوفه‏ ها، درختانِ خشک را عروس کردند؛ قطره‏ ها، راه اقیانوس را یافتند و به بی‏کرانه‏ی آن پیوستند. تاریخ، این تماشاگر همیشه‏ ی پیکار زورمندان و ضعیفان، بی‏ همتایی او را فریاد زد و اندیشه، این مونس هماره‏ ی آدمی، به ژرفای او متحیرانه درنگریست…
این، او بود که ابراهیم‏ وار، تبر به دوش گرفت و بُت‏ های زمانه را در هم شکست. هم او بود که آتش ستم را بَر ایمان گلستان ساخت. هم او بود که با قیامی چنین، کره‏ ی زمین را عکسِ جهتِ چرخشِ همیشگی‏ اش چرخاند و آفتابِ وجودش، تابشی دیگرگونه را بر سرزمین پهناور ایران آغاز کرد. هم او بود که آمدنش، مدینه را فرا یاد می‏آورد و روزهای آغازین حضور پیامبر صلی‏ الله‏ علیه‏ و‏آله‏ وسلم را. هم او بود که کالبد مرده‏ی زمان را «روح اللّه‏» شد و مقتدای مردمانی از حقیقت «فَانَّ حِزْبَ اللّهِ هُمُ الْغالِبُونَ». هم او بود که باوراند، «دیو چو بیرون رود فرشته درآید.» را.
وقتی که آمد، «تُعِزُّ من تَشاء» معنا گرفت و سینه‏ های مردم، پر از هوای پاک «هیهات من الذلة» شد. او که آمد، «عاشورا» در رگ‏های قیام، خون تازه دمید و سراسر ایران، «کربلا» شد. هر که بت در آستین داشت، رسوا شد و هر که را«لباسُ التَّقوی» به بَر بود، عزّت یافت.
یعقوب‏های انتظار، آن روز به استقبال یوسف خود آمده بودند؛ با دسته‏ های گل و دل‏هایی مشتاق تا طعم خوش «جاء الحق و زهق الباطل» را حس کنند.
اکنون، ایران یاد خوش روزهای پرطروات «روح اللّه‏» را زنده نگه می‏دارد.






تاریخ : شنبه 92/11/12 | 3:40 عصر | نویسنده : ذبیح الله محمدی بردبری | نظرات ()
.: Weblog Themes By SlideTheme :.


  • ظاهر