• وبلاگ : بردبري
  • يادداشت : حصري که واجب بود
  • نظرات : 0 خصوصي ، 33 عمومي
  • چراغ جادو

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + چادرخاکي 
    درمقام و نام و جلالت تو اکبري
    هم درمقام و نام و جلالت تو اکبري
    هم اينکه درعشيره شماازهمه سري
    گفتااگرکه ختم رسالت نميرسيد
    حتما تو اخرين نبي هستي پيمبري
    وقتي تورا بدست پدر داد مادرت
    بوسيدروي ماهت و گفتا که محشري
    بايدبراي رزم تو لشکربياورند
    الحق عرب نديده شبيه ت دلاوري
    وقتي لجام اسب کشيدي سوي نبرد
    دشمن نديد اکبري يا اين که حيدري
    دشمن چشيده مزه شمشير تيز تو
    وقتي چو شير بر صف او حمله ميبري
    اقا شما کرامتتان هم محمديست
    حالا شما به کرببلايم نميبري
    صدبار گفته اند و مانيز گفته ايم
    اقا غلام دربدرت را نميخري..
    پاسخ

    تو نيستي هوا سربي است از آسمان شهر باران سنگ مي بارد. تو نيستي و همه ي دلتنگي ها با من است. بايد براي به تو رسيدن قد بکشم!نبودت را چگون تاب بياورم وقتي بي تو آماج پريشانيم، بغضم به وسعت هستي است به تلخي لحظه هاي بي تو بودن!لحظه ها بي تو نمي گذرند ، آوار مي شوند اين پريشاني و تشويش اين روزهاي بي تو ، روز بيداد است بر عاشق ترين چشمي که در جست و جوي توست!آسمان ابري است ، باراني است.بي تو آسمان دل من ابري تر پرباران تر، شانه هايت کو تا گريه کنم ؟ بي تو چون تنها ترين درخت، اسير تازيانه ي طوفانم، پريشان و بي قرار، کجاست دستي که آرامش جهان را به جان من پيوند مي زند؟