اسلایدر

شهریور 92 - بردبری
سفارش تبلیغ
صبا ویژن

دفاع مقدس در کلام رهبری

 

هفته دفاع مقدس نمودار مجموعه ‏ای از برجسته‏ ترین افتخارات ملت ایران در دفاع از مرزهای میهن اسلامی و جانفشانی دلاورانه در پای پرچم برافراشته اسلام و قرآن است. در این مجموعه تابناک، درخشنده‏ ترین و نفیس ‏ترین نگین گرانبها یاد و خاطره شهیدان است. آنها جوانان و جوانمردان رشید و پاک سرشتی بودند که با آگاهی و درک والای خود موقعیت حساس کشور را تشخیص دادند و وظیفه‏ی بزرگ جهاد در راه خدا را مشتاقانه پذیرا شدند. هر ملتی که چنین دلاوران آگاه و شجاعی را در دامان خود پرورده باشد حق دارد به آنان ببالد و آنان را الگوی تربیت جوانان خود در همه دوران‏ها بداند…

دفاع مقدس و غرور ملی


هشت سال دفاع جانانه ملت در برابر تجاوز وحشیانه دشمن منشأ غرور ملی پایان‏ ناپذیری برای مردم سلحشور ایران گردید و باعث شد که توطئه مشترک شرق و غرب برای به زانو درآوردن ملت بزرگ ایران به فرصتی برای اثبات توانمندی‏های اسلام و انقلاب و کشور تبدیل شود. رشادت‏های جوانان برومند، انقلاب و نظام را بیمه کرد و نشان داد که با داشتن پشتوانه مردمی و در پرتو حاکمیت اسلام و وحدت نیروها می‏توان هر دشمن خیره سری را ناکام ساخت.

دفاع مقدس و ولایت پذیری

 

این روزها هنگامی که یادی از دفاع مقدس می‏شود، دنیایی از شرف و حماسه ملتی نجیب و آزاده در اذهان تداعی می‏شود که عطر معنویت و صفای خاصی به ما ارزانی می‏دارد. ملتی که با پرورش رزمندگانی حماسه‏آفرین مفهوم روشن «تعبد در برابر ولایت» را به نمایش گذاشتند و با انگیزه «ادای تکلیف» در پی «مرجع و رهبر» خود سر از پا نشناخته، به جبهه ‏های حق علیه باطل شتافتند و طلوع عشقی بی‏بدیل را ترسیم کردند و به پیروزی بزرگی که حفاظت از وجب به وجب سرزمین اسلامی و صیانت از مکتب و عقیده بود دست یازیدند.

 

پیام دفاع مقدس

 

هفته دفاع مقدس یادآور خون‏های مقدسی است که در پای شجره طوبای انقلاب اسلامی ریخته شد. فرزندان جبهه و شهادت اطاعت را عبادت می‏بینند. وارثان دفاع مقدس عزت جهاد را با ذلت در خانه نشستن عوض نمی‏کنند. ایستادگی آنها نشستگان تاریخ را به قیام وا می‏دارد و این پیام بزرگ دفاع مقدس است.


سال‏های عشق و عطش


خدایا، آن سال‏ها رفتند؛ سال‏های زلال مهربانی؛ سال‏های سجود و صعود؛ سال‏های اوج شهادت و شجاعت مادران شهید؛ سال‏های سنگرهای سوز و گداز؛ سال‏های خوش «دوکوهه»؛ سال‏های بی‏قراری و انتظار. دریغا که سال‏های عشق و عطش گذشت!

 

دفاع مقدس و انگیزه ما

 

مردم ایران با برخورداری از رهبری توانا و آگاه، هوشمندانه و با انگیزه‏های دینی و ملی در مقابل دشمن متجاوز به پاخاست و صحنه‏های زیبایی از وفاق ملی را به نمایش گذاشت. انگیزه حضور مردم ما دینی، عقیدتی و ملی بود. دفاع ما نبردی صددرصد شرافتمندانه بود و به همین دلیل حاضر نشدیم مقررات انسانی و اسلامی را در این جنگ زیر پا بگذاریم.

 

جبهه، مدرسه‏ ی عشق


چهره‏ای شاد و نورانی داشت. خوب که نگاهش می‏کردی می‏توانستی آثار خستگی را در صورتش ببینی. ولی چشمانش تو را بیشتر مجذوب خود می‏کرد. لباس خاکی، ساده و تمیزی بر تن داشت. هفده ساله نشان می‏داد. لاغر و باریک اندام بود و در چهره‏اش مظلومیتی غریب موج می‏زد. اصلاً به او نمی‏آمد که مرد جنگ و جبهه باشد؛ اما نگاهش می‏گفت: «جبهه بزرگ و کوچک نمی‏شناسد، عشق می‏شناسد».


به او می‏گویم: «چرا به مدرسه نرفتی؟». با اخم نگاهم می‏کند و جواب می‏دهد: «جبهه خود مدرسه است؛ آن هم مدرسه عشق و ایثار؛ مدرسه‏ای که انسان کامل پرورش می‏دهد». بعد لبخندی می‏زند. لبخندش سراسر معنا بود. سال‏ها بعد مادرش عکسش را نشانم داد و گفت: در کربلای پنج کربلایی شد…

 

دلتنگ روزهای خدایی

 

دلم برای جبهه تنگ شده؛ روزهایی که خدا نزدیک بود؛ آن روزها که صدای توپ و تفنگ در هم پیچیده بود و نوای یا زهرا و یا حسین شهر را پر کرده بود. دلم برای غروب‏های شلمچه، موج‏های خروشان اروند، دوکوهه و حسینیه حاج همت تنگ شده. دلم هوای نماز مسجد جامع خرمشهر کرده. کاش دوباره در زمین صبحگاهی می‏نشستیم پای دعای «عهد» بچه‏ها. دلم هوای ایستگاه صلواتی با آن چای همیشه جوش خورده‏اش کرده. دلم برای همه چیز جبهه و جنگ تنگ شده. از شهر و حصارهای بلندش خسته‏ام. خدایا دلم تنگ روزهای خدایی است…

 

پشت هیاهوی شهر

 

پشت هیاهوی شهر، پشت این حجم سیاه بی‏اعتنایی، پشت این تراکم خودبینی و خودخواهی، پشت این تزویرها و تظاهرها، سنگرهایی بود پر از سجاده‏های سبز و فرصت‏های آبی با فرشهایی از آسمان؛ هوایی آکنده از اخلاق و صمیمیت؛ خلوت‏هایی که پوشیده از آفتاب بود و سرشار از خدا و عشق؛ لبریز از آینه بود و آرامش؛ وقت‏هایی که می‏شد زانو به زانوی عشق نشست و با خدا صحبت کرد. ماه‏ها و سال‏هایی که دور از خود می‏توانستی با سر انگشتان دعا حیات را لمس کنی، با تمام دلت در فضای شفاف گل‏ها بنشینی، شیرینی پرواز را بنوشی و حضور خدا را ادراک کنی. آه آن روزها و آن سال‏های خوب کجاست؟! شب‏هایی که همگی شب قدر بود…

 

زنان و دفاع مقدس

 

زنان ایرانی با انقلاب اسلامی و جنگ حیاتی دوباره یافتند. زنان ایرانی همان مادران، همسران و خواهران کسانی بودند که در صف مقدم جبهه از عقیده و ناموس و سرزمین خویش دفاع می‏کردند. زنان شجاع ایران اسلامی حماسه‏آفرینان عرصه‏های پشتیبانی و امداد جبهه‏های جنگ و جهاد بودند که نقش خویش را در نهایت تعهد، ایثار و تلاش ایفا کردند و در این میدان سخت و طاقت‏فرسا نیز موفق و سربلند به در آمدند و افتخاری بر افتخارات خویش افزودند که به جز زنان صدر اسلام نمی‏توان نمونه‏ای برای آن نشان داد. حضور در خط مقدم جبهه و جنگ، پرستاری و مداوای مجروحان جنگی، تهیه وسایل رفاهی برای مردان جنگ، و حضور فرهنگی در شهرها از مهم‏ترین فعالیت‏های زنان در طول دفاع مقدس بوده است. زنان حماسه‏های بزرگ آفریدند و دیدگان تاریخ را در بهتی عجیب فرو بردند.

 

دفاع مقدس و هنر

 

همواره دفاع ملت‏ها از سرزمین‏های خویش الهام‏بخش هنرمندان متعهد و مسئول بوده است. با نگاهی کوتاه به عرصه‏های مختلف هنری ـ ادبیات، سینما، نقاشی، موسیقی و غیره ـ می‏توان دریافت که بهترین و برترین آثار متعلق به جنگ‏های دفاعی و مقدس است. بر این اساس دفاع مقدس ما نیز منبع سرشار و پایان‏ناپذیری برای خلق آثار هنری برتر و متعهد است. اگر بخواهیم صحنه‏های به یاد ماندنی جنگ و دفاع مقدس برای تمام نسل‏ها و عصرها ماندگار بماند باید آن رشادت‏ها، شهادت‏ها و جانبازی‏ها را در قالب‏های مختلف هنری درآوریم. نسل‏های بعد باید بدانند که برای حفظ این سرزمین چه عزیزانی جان و مال خویش را در طبق اخلاص نهاده‏اند و این مهم میسّر نمی‏شود مگر اینکه درباره جنگ فیلم‏های برتر، شعرهای پرمحتوا، داستان‏های پرشور و نقاشی‏های پرجاذبه ساخته و پرداخته شود.

 

دفاع مقدس و استقلال نظامی

 

ایران قبل از انقلاب اسلامی کشوری بود که در تمام مسائل نظامی وابسته به آمریکا و غرب بود. حضور مستشاران نظامی آمریکا در تمام سطوح نیروهای مسلح آشکار بود. اما با وقوع انقلاب اسلامی و اخراج مستشاران نظامی و شروع جنگ تحمیلی، نیروهای نظامی، خود ارکان ارتش و صنایع نظامی را در اختیار گرفتند. نیازهای مختلف جنگ و تحریم شدید تسلیحاتی باعث شد در صنایع نظامی نوآوری‏های مختلفی بروز کند. این روند بعد از جنگ نیز ادامه یافت. ساخت موشک‏ها و تانک‏های پیشرفته و ناوهای کوچک و بزرگ از دستاوردهای مهم صنایع نظامی در طول دوران دفاع مقدس می‏باشد.

 

خاطره‏ای از آن روزه

 

تازه جنگ شروع شده بود. خبرهای سخت و دردناکی از جبهه‏های جنوب و غرب می‏رسید. بی‏دردان مرفه فرار را بر قرار ترجیح می‏دادند و بار سفر به سوی بهشت خیالی غرب می‏بستند. پابرهنه‏گانِ همیشه استوار با کم‏ترین سلاح و تجهیزاتی در مقابل دشمنِ تا بن دندان مسلح ایستادگی می‏کردند. آن روز وقتی از مدرسه به خانه آمدم دیدم مادر لباس‏های سبز پدر را آماده می‏کند. خواهر کوچکم سعی می‏کرد پوتین‏های پدر را تمیز کند. بوی عطر پدر فضای خانه را خوشبو کرده بود. پدر در لباس رزم چه استوار و راست قامت می‏نمود. او می‏رفت، مادر آهسته گریه می‏کرد، خواهرم از پدر سوغاتی می‏خواست و من به تماشای قدم‏های استوار او ایستاده بودم. او رفت و از جبهه برایمان سوغات شهادت آورد.

 

جوانان و دفاع مقدس


بسیاری از نیروهای حاضر در جبهه‏ ها جوانان بودند. جوانان در قالب نیروهای بسیج حضوری چشم‏گیر در دفاع مقدس داشته‏اند. این جوانان از سر کلاس درس و دانشگاه یا کارخانه و مزرعه و اداره برای دفاع از آرمان و سرزمین خود به جبهه‏ها آمده بودند. جوانان ایران اسلامی با خلق رشادت‏های فراوان نشان دادند که بهترین جوانان جهانند. الگوی این جوانان، جوانان کربلا بود. ملتی که چنین جوانانی دارد به جاست که بر خود ببالد و به داشتن چنین جوانانی افتخار کند.

 

در سوگ شهادت شهیدان

 

رفتند عاشقان خدا از دیار ما


از حد خود گذشت غم بی‏شمار ما


دل‏هایمان به همره این کاروان برفت


در ره بماند دیده امیدوار ما


یک عده یافتند مقصد و مقصود خویش


واحسرتا به سر نرسید انتظار ما


عمری پی وصال دویدیم و عاقبت


اندر فراق سوخت دل داغدار ما


یاران زقید و بند علایق رها شدند


ماندیم و خاطرات کهن در کنار ما


افسوس روزگار شهادت به سر رسید


سوز و گداز و آه و فغان شد نثار ما


دیگر تمام قافله‏ ها کوچ کرده‏اند


برجای مانده است تن زخمدار ما

                                                 http://atcce.com/






تاریخ : شنبه 92/6/30 | 5:57 عصر | نویسنده : ذبیح الله محمدی بردبری | نظرات ()

اغنیا مکه روند و فقرا سوی تو آیند

                                  جان به قربان تو که حج فقرایی

این جا مشهد است دیار آنان که پریشان سوخته آنان که امید به پرواز دارند. این جا مشهد است شهری پر از حس خدا پر از نغمه ی رسول پر از دلگرمی رضا. این جا مشهد است آنان که بوی این دیار را استشمام کرده اند مس از آن روح هاشان را به عرش برده اند عشق شد چند بار مثبت نور؟

اینجا مشهد است اما چه فرق است میان شیعه و محب؟ من نیز میان بال های انبوه فرشتگان میان آدم های شکسته قلب میان زمین خوردگان میان رفعت نشینان میان درمندان، مریضان، فقیران، میان ایتام، میان اغنیا، میان همه، میان این مردم بی دل می نشینم بر می خیزم و سلامت می گویم...

شاید به آبروی خواب معصومانه کودکی در حرم، به پاکی اشک پیری بر ضریح، به اندوه جوانی از گناه پشیمان، شاید مرا نیز بنگری میان این جمعیت، شاید مرا نیز بنگری....

و کسی فریاد می زند یا غریب الغربا! و من سر در گریبان تفکر می کنم و آیا تو با چنین صحن و سرایی غریبی؟ تو آیا با چنین زوار و عاشقانی غربت می شناسی؟ و آنگاه مغز با منطق پیش می رود:

شاید آن روز را گفت که تو بودی و زندان پر زرق و برق مأمون و باز دلم جواب داد: آیا باید غریبانه روی خاک پرپر می شدی  وداغ معرفت و علم ژرفت بر پیکر تاریخ می ماند تا تو را چنین عاشقانی باشد؟ تا تو را چنین طلب کنند؟

و من از کدام درد نگفته ام مویه سر دهم؟ از کدام حرف نگفته ام؟ از کدامین حس غریب؟ و آیا این عاشقان چیزی از یکی شدن با تورا می دانند؟ آیا نمی گویند او رضا بود، که والا مقام بود، ما کجا و رضا کجا؟

Emam Reza YazdFun com 11 عکس های بسیار زیبا از حرم امام رضا (ع)

اگر تو معشوق ما الگویمان نباشی در تو اگر اسوه الحسنه نبود، اگر قرارنبود چون تو پاک باشیم و عاشق و تیز هوش، پس این چه رسمی است که پیش گرفته ایم؟ پس عاشقی ما چه سود؟ از جانبازی تو چه حاصل؟ و از مویه های ما در حرمت چه نایل؟

من آمدم و در میان موج آدم ها گم شدم خود را از یاد بردم، من و دانشگاه و درس و مسابقات و ... تمام من هایم ریخت با نسیم حرمت و منی ماند که یقین داشت عاشقانه دوستت دارد و این بار باز منی تازه منی نو منی عاشق و شیدای تو منی پر داغ منی که از تو فاصله داشت و جنس این فاصله بدخیم بود فاصله ی جاده ها با تاول پاهای پر التهاب در مان می شود فاصله ی ....

و اما فاصله ی من با تو نه با گریه نه با تاول های پر اشک نه با التماس ها التیام نیافت، من آمده بودم اما نه آن زمان که تو بایستی سخنی بگویی پندی دهی معجزه ای نشان دهی و یا دستی بکشی و شفایی دهی و متبرک کنی من آمده بودم اما تو ...

مردم آنچنان ضریحت را چسبیده بودند که انگار تو در میان آن آهن های سرد خلاصه شده ای و این مرا رنجور می کرد و بی طاقت.... و من چه غریبانه گریستم بر سنگ های حریمت و چه دردمند سر بر دیوار نهادم و های های لرزیدم...

اما فرشتگان چیز دیگری گفتند به من، آنان از تو، از حیات طیبه ات گفتند، اینکه تو هر لحظه با منی و در کنارم و ناظر اشک های بی محاوای من... تو مرا در آغوش عرشی خود داشتی و ....

تو رفته بودی ولی احسان الگویت مانده بود، سیره ات، کفتارت، رفتارت، سخنانت و سکوتت همه بودند و تو نیز جاودانه تر وسیع تر بودی و من در میان هاله ای از شوق می گریستم و این بار با تو وداع نکردم، در آغوشت نگرفتم، سر بر ضریح ننهادم، مشت بر دیوار نکوفتم، از درد هجران نلرزیدم، نترسیدم و از زمانه نرنجیدم...

چرا که تو همراه من تا ناکجا ها هم آمدی و من دیگر غریب نبودم دیگر بی کس نبودم تو همه کسم شدی و من از همه آشنا تر بودم...

ای آشنای غریب میلادت مبارک ...






تاریخ : سه شنبه 92/6/26 | 7:35 صبح | نویسنده : ذبیح الله محمدی بردبری | نظرات ()
وزیر امور خارجه آمریکا تاکید کرد که توافقی که در زمینه تسلیحات شیمیایی سوریه حاصل شد نشانه تضعیف موضع دولت باراک اوباما در مقابل ایران نیست.
کری: موضع آمریکا در قبال ایران ضعیف نشده است
 جان‌ کری، وزیر امور خارجه آمریکا که اوایل ماه میلادی جاری خطاب به اعضای کنگره مدعی شد که حمله نکردن آمریکا به سوریه ایران را در زمینه پیشبرد برنامه‌ هسته‌یی‌اش جسورتر می‌کند، روز یکشنبه در سفرش به اراضی اشغالی در یک کنفرانس مشترک با بنیامین نتانیاهو، نخست‌ وزیر رژیم صهیونیستی گفت که توافقی که زرادخانه شیمیایی سوریه را بدون استفاده از زور آمریکا خلع سلاح کند به همان اندازه پیامی محکم را می‌فرستد.

به گزارش روزنامه نیویورک تایمز، کری گفت: اگر ما این را تحقق بخشیم می‌توانیم معیاری را برای نوع رفتارمان در قبال ایران و کره شمالی به دست آوریم.

نتانیاهو نیز در این کنفرانس خبری با استقبال از کنار گذاشتن تسلیحات شیمیایی سوریه مدعی شد: عزم جامعه بین‌المللی در قبال سوریه تاثیری مستقیم روی حامی دولت سوریه یعنی ایران خواهد داشت.





تاریخ : دوشنبه 92/6/25 | 11:53 صبح | نویسنده : ذبیح الله محمدی بردبری | نظرات ()

محمد جواد ظریف

تکرار/ ظریف در حاشیه جلسه هیئت دولت:

سفر روحانی به نیویورک از نظر ما قطعی است/ ممنوعیت حمله به سوریه از نظر حقوق بین‌المللی

خبرگزاری تسنیم: وزیر امور خارجه تاکید کرد: کنگره آمریکا نمی‌تواند اجازه حمله به سوریه بدهد و این کار از نظر حقوق بین‌المللی ممنوع است.

 

به گزارش خبرنگار حوزه دولت خبرگزاری تسنیم، محمدجواد ظریف وزیر امور خارجه در حاشیه جلسه عصر یکشنبه هیئت دولت در جمع خبرنگاران در خصوص سفر رئیس جمهور به نیویورک گفت: سفر رئیس جممهور به نیویورک از نظر ما قطعی است، اما باید خودشان تصمیم بگیرند. ما امیدواریم رئیس جمهور این سفر را انجام دهند.

 

وی در پاسخ به سوالی درباره احتمال مجوز کنگره آمریکا به دولت اوبا برای حمله به سوریه گفت: کنگره نمی‌تواند اجازه حمله دهد و این کار از نظر حقوق بین‌المللی ممنوع است، چراکه تنها شورای امنیت سازمان ملل آن هم در شرایط خاص می‌تواند اجازه اقدام جمعی را بدهد.

وزیر امور خارجه با بیان اینکه باراک اوباما نمی‌تواند حقوق بین‌‌المللی را نقض کند، اظهار داشت: هرگونه استفاده از زور در منطقه آتشی را روشن می‌کند که خاموش کردنش دشوار است.

 






تاریخ : دوشنبه 92/6/11 | 10:48 صبح | نویسنده : ذبیح الله محمدی بردبری | نظرات ()

 همزمان با ریاست جمهوری حسن روحانی همچون دیگر سیاستمداران مشهور، گذشته و شرح حال زندگی رییس جمهور جدید نیز برای ایرانیان از جذابیت زیادی برخوردار شده است، در همین زمینه و برای دست یافتن به اطلاعات دقیق‌تری از زندگی حسن روحانی می توان به کتاب خاطرات او که مرکز اسناد انقلاب اسلامی به چاپ رسانده است مراجعه کرد.

در این گزارش افکارنیوز، به گوشه‌هایی از زندگی رییس دولت یازدهم که توسط خود او در کتاب خاطرات دکتر حسن روحانی جلد اول به نگارش درآمده اشاره می‌کند.

حسن روحانی درباره اتفاقات دوران کودکی خود و زمانی که برای اولین بار به مدرسه رفته است می‌نویسد: چون متولد 21 آبان 1327 هستم، برای ثبت نام در سال اول دبستان دچار مشکل شدم. یعنی وقتی در تابستان 1333 می‌خواستم ثبت نام کنم، چون کمتر از شش سال داشتم، مسؤلان دبستان حاضر به ثبت نام نبودند؛ زیرا می‌بایست حداقل متولد اواخر شهریور باشم.... علی رغم اینکه ثبت نام نکرده بودم، پدرم من را به دبستان می‌فرستاد و من هر روز به دبستان می‌رفتم ولی پس از حضور در کلاسِ درس، معلم من را به خانه بر می‌گرداند.

کاملاً یادم هست که هر روز صبح پدرم می‌گفت باید به مدرسه بروی، من هم می‌رفتم و وقتی وارد مدرسه می‌شدم، ناظم مدرسه می‌گفت: چرا آمدی، برگرد به منزل و من را بر می‌گرداند و یا اگر از نظر ناظم مخفی می‌شدم، معلم کلاس من را از کلاس بیرون می‌کرد. برای همین آغاز دور? دبستان برای من بسیار تلخ بود.... روحانی در ادامه توضیح می‌دهد که نهایتاً قرار می‌شود که او چند نفر دیگر که وضع مشابهی داشتند، به صورت مستمع آزاد سرکلاس حاضر شوند، ولی در آخر اولیای مدرسه حاضر می‌شوند که از آن‌ها امتحان بگیرند و وی در این امتحان قبول می‌شود و به کلاس دوم می‌رود، اما چون درسهای کلاس اول را درست نخوانده بوده، سال دوم برایش مشکل بوده و در همین کلاس برای اولین و آخرین بار از معلم کتک خورده است! چون در جوابِ 9، 9 تا به جای 81، گفته بود 18 تا!
(ص 36 و 37)

اولین برخورد با شهید بهشتی

چهره، رفتار و سبک برخورد ایشان برای من خیلی جذاب بود، چون آقای بهشتی برخلاف معمول فضلا و علمای حوزه، بسیار منظم، با ابهت و شیک پوش بود. من برای اولین بار یک شخص روحانی را می‌دیدم که بسیار باوقار و شیک پوش بود. لباس وی بسیار تمیز بود و به جای نعلین، کفش می‌پوشید. شهید بهشتی با ویژگی‌هایی چون ابهت، تن صدای تأثیر گذار، چهر? بشاش، مدیریت بسیار قوی، بیان سنجیده و آرام و آشنایی با علوم روز و با زبان انگلیسی، خود را از دیگر فضلا و مدرسین متمایز کرده بود. آن موقع مدرس یا طلبه‌ای که لباسش اتو شده باشد، دیده نمی‌شد. یادم هست که آستین قبا و حتی عبای وی اتو داشت. برای من این مسئله خیلی جالبِ توجه بود.
(ص 104)

توزیعِ مخفیان? مجله

حسن روحانی می‌نویسد در حدود 16 سالگی تصمیم گرفته است که «مجل? انتقام» را در حجره‌های طلابِ هم مدرسه‌ای بیندازد، وی می‌گوید بعد از تحویل گرفتنِ مجله، «متحیر بودم که آن‌ها را در کجای اتاق مخفی کنم که هم اتاقی‌های من نفهمند. بالاخره با مشکلاتی آنهارا لابه لای رختخواب مخفی کردم. شب ناچار بودم به بهانه‌ای بیدار بمانم و بعد از خوابیدن هم اتاقی‌ها بخوابم که این نشریات در میان رختخواب کشف نشود. بالاخره.... ساعت 2 صبح بلند شدم. درب اتاق را می‌بایست طوری باز و بسته کنم که هم اتاقی‌ها بیدار نشوند. در موقع پخش هم، چون می‌بایست این نشریه‌ها را از زیر در به داخل اتاق‌ها بیندازم، لازم بود به گونه‌ای عمل می‌کردم که کسی بیدار نشود. کار نسبتاً سختی بود چون باید.... نشریات را به هم? اتاق‌ها در طبق? بالا و پایین برسانم. یک مشکل دیگری هم داشتم و آن این بود که خادم مدرس? ما مرتب در هر ساعتی یک بار دستشویی می‌رفت! اگر با من برخورد می‌کرد می‌بایست کاری می‌کردم که متوجه ماجرا نشود. به هر حال آن شب این وظیفه را انجام دادم.... صبح که بلند شدم، هم اتاقی‌ها گفتند: اطلاع داری دیشب چند شماره از نشری? انتقام را به اتاق ما انداخته‌اند؟ من با حالت تعجب گفتم کجاست؟ و بعد یک شماره را از هم اتاقی‌های خودم گرفتم و شروع به ورق زدنِ آن کردم. صبح سؤال هم? طلبه‌ها این بود که چه کسی این نشریه را به مدرس? ما آورده است».... بعد هم توضیح می‌دهد که نهایتاً یکی از طلاب (شهید طباطبایی) متوجه شده که کار، کارِ او بوده است و او را نصیحت کرده که این کار را نکن ولی به هیچ کس دیگر نگفته است.
(ص 254 و 255)

شخصیت و منشِ آیه الله العظمی خویی

وی از تفاوتِ درسِ امام و آقای خویی و خلقیات ایشان نیز می‌گوید؛ «در درس مرحوم آقای خویی برخلاف درس امام، معمولاً کسی اشکال نمی‌کرد و همه ساکت بودند. ولی در درس امام بحث و گفتگو و اشکال طلبه‌ها زیاد دیده می‌شد. این تفاوت تا حدودی مربوط به تفاوت شیو? تدریس در حوز? قم با حوز? نجف بود.... آیه الله خویی به لحاظ اخلاقی، مرد بسیار فروتنی بود. وقتی به منزل ایشان می‌رفتیم، خیلی ساده و بی‌تکلف می‌نشت و صحبت می‌کرد و سیگار هم زیاد می‌کشید. وقتی یک نخ سیگار را تمام می‌کرد، بلافاصله سیگار بعدی را روشن می‌کرد. آقای خویی حافظه‌ای قوی داشت و بر احکام فقهی کاملاً مسلط بود.» 






تاریخ : سه شنبه 92/6/5 | 9:9 صبح | نویسنده : ذبیح الله محمدی بردبری | نظرات ()
   1   2      >
طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز
.: Weblog Themes By SlideTheme :.


  • ظاهر