• وبلاگ : بردبري
  • يادداشت : بررسي جريان اصلاح طلبي در ايران؛
  • نظرات : 0 خصوصي ، 35 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
       1   2   3      >
     
    سلام


    الهي!
    من نه آنم که ز فيض نگهت چشم بپوشم
    نه تو آني که گدا را ننوازي به نگاهي
    در اگر باز نگردد، نروم باز به جايي
    پشت ديوار نشينم چو گدا بر سر راهي
    کس به غير از تو نخواهم، چه بخواهي چه نخواهي
    باز کن در که جز اين خانه مرا نيست پناهي!!
    + nkdh 
    گاهي دلم تنگ تو مي شود …

    به تمام دلايلي که نيستي …

    و به اجبار آروم مي گيرم …

    چه اجبار تلخي

    اين چه عشقي است که در دل دارم
    من از اين عشق چه حاصل دارم
    مي گريزي ز من و در طلبت
    بازهم کوشش باطل دارم

    دنياي شيرينت به کـام ديگران باشد
    لبخندهايت سهم از ما بهتران باشد

    کج کرده راهش را به سمت دامنت خورشيد

    پرچيــن گلهـــاي تـــــو وقتـــي زعفران باشد

    گلگونه هاي شرجي شهريور گيلان

    نارنـــج هاي نوبــــر مـــازندران باشد

    يک دکمــــه از پيراهنت افتاده در کوچــه

    جوينده اش يابنده ي گنجي گران باشد

    شب زنده تر شد با پل ابروکمان شهرم

    تا لهجه ي شيرين خرما هم در آن باشد

    مطلــع نديدم ناب تـــر از بيت ابرويت

    بايد قلم در بيت بيتش خيزران باشد

    مستي خيالي نيست،همدستم اگر باشي

    هر جــام چشمت ناب تر از شوکـــران باشد

    وقتي که مي دانم نگاهت در نگاهم نيست

    ديگـــر نبــايد انتــظار از ديگـــران باشد

    پس لااقل شب روسري را از سرت بردار

    مهتـــاب بايد آسمانش بـي کـــران باشد
    خـــــدا
    نه براي خورشيــــد
    و نه براي زميـــــن
    بلکه بــــراي گل هايــــي ک برايمان مي فرستـــــد
    چشــــــم به راه پاســــــخ است!
    بعضي دردها و چيزها
    چــــــــــــــــــــــــقدر ديدن و شنيدنش تحمل ميخواد….
    خالي ام از حرف….
    پرم از دلتنگي!!


    [گل][گل][گل]



    تـو "سـ ـکوت " ميـکني ...


    فريــاد زمـ ـانم را نميـ ـشنوي !


    يک روز مـن " سـ ـکوت " خواهـم کرد !


    تـو آن روز ...


    بـراي اوليـ ـن بـار .....


    مفهـ ـوم " دير شـدن "را خـ ـواهي فــهميد...


    + ali 

    چه با قاطعيت حکم ميدهي که “حواست رو جمع کن

    و من ميمانم که چطور جمعش کنم وقتي تمامش پيش توست !

    + زهرا عشق بارون 
    مي توان با يک گليم کهنه هم روز را شب کرد و شب را روز کرد
    مي توان با هيچ ساخت
    مي توان صد بار هم با مهرباني خدا را عشق را با لبي خندانتر از يه شاخه گل تفسير کرد
    مي نوان بي رنگ بود
    همچو آب چشمه اي پاک و زلال
    مي توان در فکر باغ و دشت بود
    عاشق گلگشت بود
    مي توان اين جمله را در دفتر فردا نوشت
    خوبي از هر چيز ديگر بهتر است...
    + زهرا عشق بارون 
    مي توان با يک گليم کهنه هم روز را شب کرد و شب را روز کرد
    مي توان با هيچ ساخت
    مي توان صد بار هم با مهرباني خدا را عشق را با لبي خندانتر از يه شاخه گل تفسير کرد
    مي نوان بي رنگ بود
    همچو آب چشمه اي پاک و زلال
    مي توان در فکر باغ و دشت بود
    عاشق گلگشت بود
    مي توان اين جمله را در دفتر فردا نوشت
    خوبي از هر چيز ديگر بهتر است...
    + گنبدطلايي 
    بدان! تمام اعمالت، تابع نمازت خواهد بود!
    نهج البلاغه،نامه 47
    سلامتي خودم ک تنهام

    ولي واسه پر کردن تنهايي خودم با دل ادما بازي نميکنم
    کسي که بهشت را بر زمين نيافته است

    آن را در آسمان نيز نخواهد يافت

    خانه ي خدا نزديک ماست

    و تنها اثاث آن ، عشق است .
    مثل کوه پشتت ايستاده بودم
    تو اما…..
    چمنزار روبرويت را ترجيح دادي!!
       1   2   3      >