• وبلاگ : بردبري
  • يادداشت : حصري که واجب بود
  • نظرات : 0 خصوصي ، 33 عمومي
  • آموزش پیرایش مردانه اورجینال

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
       1   2   3      >
     
    سلام.ممنونم که بهم سر زديد.نماز روزه هاتون قبول باشه.همهي وبلاگ هاتون لينک شد.

    خوب ببين...
    زندگي زيباست...
    رنگارنگ است...
    روزها خوبند...
    ماه ها بهترند...
    و سالها عالي ترند...
    مي گذرند....
    و تو تمامي خوبي ها را تجربه ميکني...
    قدم هايت که ايستاد...
    روبرويِ خدايي...
    رويِ ماهِ خدا را همانجا ببوس
    مسکيني ديدم با کفش پاره شکر مي کرد خدا را !
    گفتم که کفش پاره شکر خدا ندارد !؟!
    گفتا يکي شکر مي کرد ، ديدم که پا ندارد …

    و رفت تا لب هيچ

    و پشت حوصله ي نورها دراز كشيد

    و هيچ فكر نكرد

    كه ما ميان پريشاني تلفظ درها

    براي خوردن يك سيب

    چه قدر تنها مانديم ..

    زندگي رودخانه اي ست از فنا تا به فنا.
    زندگي اصلا پديده اي منطقي نيست.
    منطق ساخته و پرداخته ي ذهن ماست.
    زندگي،حيرت در شگفتي هاست؛
    پرسه زدن در زيبايي هاست.
    زندگي،معامله نيست،
    تجارت نيست؛
    شهود عاشقانه ي اشياست.
    زندگي،زماني معنا دارد كه سفري در جاده ي عشق باشد.
    زندگي،سفراست.
    كساني كه جايي در گوشه و كنارها اطراق مي كنند،زندگي
    را مي بازند.
    انسان بايد آواره و پرسه زن باشد،
    "مسيحا برزگر"

    + محمذي 
    http://www.safirak.com/user/frm_usr_single_send.aspx


    تو خوش باشي

    براي من

    همين بد بودنم، خوبه...

    پاسخ

    يک مو به تن ازعشق تو آزاد ندارمازخويش ، گرفتــــــارتري ياد ندارم گربند ز پـــــايم بگشايي ، ندهد سودســــوداي ِرهايي ز توصيّاد ، ندارم درعشق، تفاوت نکند شادي و اندوههرگزنخورم غم ، که دل ِشاد ندارم چندي ست که ازجور،نگه داشته اي دستپنــــــداشتــــه اي طاقتِ بيداد ندارم درديده ي پُرنم بنشين، يا دل ِخونينمعـــذورم اگــــــرخانه ي آباد ندارم گفتم که فتد زلفِ تويک روز به چنگمافسوس کـــه در دست بجزباد ندارم با کوهِ غم ِعشق،چه تدبيرتوان کردفـــرهـــاد نيَم ، تيشه ي فولاد ندارم شد جوروجفايت زدلم پاک فراموشجزمهر و محبّت ز تو در ياد ندارم
    يه وقتايي ؛
    يه حرفايي...،
    چنان آتيشت ميزنه... ،
    که دوست داري فرياد بزني ...
    ولي نميتوني !
    دوست داري اشک بريزي،
    ولي نميتوني !
    حتي ديگه نفس کشيدنم برات سخت ميشه!
    تمام وجودت ميشه بغضي که نميترکه،
    به اين ميگن
    "درد بي درمون"

    دقت کردين يک پاک کن هيچوقت تموم نميشه

    بلکه نصف ميشه يا گم ميشه يا دزديده ميشه؟

    نه جان من دقت کرده بودين ؟!

    پاسخ

    من از بي‌دست‌وپايي‌ها نکردم راه گم اينجامرا حکمي‌ست انگوري ز دست ِ پير ِ خُم اينجاسگاني را که با يک استخوان خشنود مي‌ديديبه تيغ نقد مي‌بُرّم از آنان گوش و دُم اينجامبادا داغ پيشاني تو را در شُبهه اندازدکه عمري مست کوبيده خر دجّال سُم اينجابه جز خطي که بر بادام ِ چشمت مي‌نويسد مستنديدم هيج استادي به خوش‌خطي ِ خُم اينجاشرابي در غزل انداختم چل سال پيش از اينکه نوشانوش مي‌رقصند با پيکِ يکُم اينجا

    دلجويي يارو از زنش:

    -ديروز چت بود؟

    هيچي

    -امروز چته؟

    هيچي

    -نبينم فردا چت باشه ها

    نبار باران...
    عاشقانه اش نکن...
    بغضم را نتکان...
    خاطرات را زنده نکن...
    من و او ديگر کنار هم نيستيم...
    او زير چتر ديگري و من خيس خاطراتم...

    پاسخ

    من از بي‌دست‌وپايي‌ها نکردم راه گم اينجامرا حکمي‌ست انگوري ز دست ِ پير ِ خُم اينجاسگاني را که با يک استخوان خشنود مي‌ديديبه تيغ نقد مي‌بُرّم از آنان گوش و دُم اينجامبادا داغ پيشاني تو را در شُبهه اندازدکه عمري مست کوبيده خر دجّال سُم اينجابه جز خطي که بر بادام ِ چشمت مي‌نويسد مستنديدم هيج استادي به خوش‌خطي ِ خُم اينجاشرابي در غزل انداختم چل سال پيش از اينکه نوشانوش مي‌رقصند با پيکِ يکُم اينجا
    سلام شما چند تا وبلاگ داري؟؟؟؟
    ديگــر نـه از حــادثــه خبـــرى هسـت...

    و نــه از اعجــاز چشــم هـــاى آشنــا ...

    از دلتنگــى هـــايــم كــه بگــذريــم ،

    تنهـــايــى تنهـــا اتفـــاق ايــن روزهـــاى مــن اسـت!!!
    پاسخ

    تو نيستي هوا سربي است از آسمان شهر باران سنگ مي بارد. تو نيستي و همه ي دلتنگي ها با من است. بايد براي به تو رسيدن قد بکشم!نبودت را چگون تاب بياورم وقتي بي تو آماج پريشانيم، بغضم به وسعت هستي است به تلخي لحظه هاي بي تو بودن!لحظه ها بي تو نمي گذرند ، آوار مي شوند اين پريشاني و تشويش اين روزهاي بي تو ، روز بيداد است بر عاشق ترين چشمي که در جست و جوي توست!آسمان ابري است ، باراني است.بي تو آسمان دل من ابري تر پرباران تر، شانه هايت کو تا گريه کنم ؟ بي تو چون تنها ترين درخت، اسير تازيانه ي طوفانم، پريشان و بي قرار، کجاست دستي که آرامش جهان را به جان من پيوند مي زند؟
    سلام


    با لطيفه هاي شيرين آپم بياي خوشحال ميشم[گل]

    شدم با چت اسير و مبتلايش

    شبا پيغام مي دادم برايش


    به من مي گفت هيجده ساله هستم

    تو اسمت را بگو من هاله هستم


    بگفتم اسم من هم هست فرهاد

    زدست عاشقي صد داد و بيداد

    [گل]
    پاسخ

    تو نيستي هوا سربي است از آسمان شهر باران سنگ مي بارد. تو نيستي و همه ي دلتنگي ها با من است. بايد براي به تو رسيدن قد بکشم!نبودت را چگون تاب بياورم وقتي بي تو آماج پريشانيم، بغضم به وسعت هستي است به تلخي لحظه هاي بي تو بودن!لحظه ها بي تو نمي گذرند ، آوار مي شوند اين پريشاني و تشويش اين روزهاي بي تو ، روز بيداد است بر عاشق ترين چشمي که در جست و جوي توست!آسمان ابري است ، باراني است.بي تو آسمان دل من ابري تر پرباران تر، شانه هايت کو تا گريه کنم ؟ بي تو چون تنها ترين درخت، اسير تازيانه ي طوفانم، پريشان و بي قرار، کجاست دستي که آرامش جهان را به جان من پيوند مي زند؟
    + چادرخاکي 
    درمقام و نام و جلالت تو اکبري
    هم درمقام و نام و جلالت تو اکبري
    هم اينکه درعشيره شماازهمه سري
    گفتااگرکه ختم رسالت نميرسيد
    حتما تو اخرين نبي هستي پيمبري
    وقتي تورا بدست پدر داد مادرت
    بوسيدروي ماهت و گفتا که محشري
    بايدبراي رزم تو لشکربياورند
    الحق عرب نديده شبيه ت دلاوري
    وقتي لجام اسب کشيدي سوي نبرد
    دشمن نديد اکبري يا اين که حيدري
    دشمن چشيده مزه شمشير تيز تو
    وقتي چو شير بر صف او حمله ميبري
    اقا شما کرامتتان هم محمديست
    حالا شما به کرببلايم نميبري
    صدبار گفته اند و مانيز گفته ايم
    اقا غلام دربدرت را نميخري..
    پاسخ

    تو نيستي هوا سربي است از آسمان شهر باران سنگ مي بارد. تو نيستي و همه ي دلتنگي ها با من است. بايد براي به تو رسيدن قد بکشم!نبودت را چگون تاب بياورم وقتي بي تو آماج پريشانيم، بغضم به وسعت هستي است به تلخي لحظه هاي بي تو بودن!لحظه ها بي تو نمي گذرند ، آوار مي شوند اين پريشاني و تشويش اين روزهاي بي تو ، روز بيداد است بر عاشق ترين چشمي که در جست و جوي توست!آسمان ابري است ، باراني است.بي تو آسمان دل من ابري تر پرباران تر، شانه هايت کو تا گريه کنم ؟ بي تو چون تنها ترين درخت، اسير تازيانه ي طوفانم، پريشان و بي قرار، کجاست دستي که آرامش جهان را به جان من پيوند مي زند؟
       1   2   3      >